آسیب روانی

پرسش:
بیشتر افرادی که از ترومای (زخم و آسیب روانی) شدید روانی جان سالم به در برده اند، از جمله آنها که بسیار خوب بر مشکلات خود غلبه کرده اند، با چالشی بزرگتر در زندگی مواجه می شوند: اینکه چگونه سیستم مغز/ذهن خود را که برای کنار آمدن با بدترین اتفاقات ممکن تنظیم شده است، بازسازی می کند. همانگونه که ما نیاز داریم به خاطرات خود از زخم های روانی رجوع کنیم، همانقدر هم نیاز داریم به مکانیزم های دفاعی که برای کنار آمدن با آن زخم ها ایجاد کرده بودیم سر بزنیم و آنها را تغییر بدهیم.
پاسخ:
این ترجمه نیایشی باستانی است که توسط بومیان قبیله ناواهو برای بخشش و رها کردن زخم های گذشته خوانده میشدوالدین ام را از این احساس که سبب شکست من در زندگی شده اند، آزاد می کنم.فرزندانم را از احساس نیاز به سرافراز کردنم آزاد می کنم تا مسیر زندگی شان را بر اساس ندای قلبشان و نجوای درونی خودشان انتخاب کنند.شریک زندگی ام را از وظیفه کامل کردن من آزاد می کنم زیرا که می توانم در وجود خودم و در کنار تمامی موجودات کامل باشم.از مادربزرگها و پدربزرگهایم سپاسگزارم که موهبت زندگی را به من بخشیده اند. آنها را از شکست هایشان و آرزوهای دست نیافته شان رها میکنم و می دانم که نهایت تلاش خود را برای حل و فصل مشکلات در زمان خود انجام داده اند. من همه شما را گرامی می دارم، دوستتان دارم و خوبی شما را می فهمم.حال می توانم در برابر چشمان همه شما شفاف حاضر شوم، چیزی برای پنهان کردن ندارم و چیزی جز واقعی بودن در وجود خودم نمی خواهم.می خواهم بر زمین قدم بردارم در حالی که تلاش می کنم از زندگی ام حداکثر بهره را ببرم و دیگر با پیوند به زخمهای دور و نزدیک خانواده، راه آرامش خود را مسدود نکنم. دیگر نمی خواهم نقش ناجی کسی را برعهده داشته باشم و یا کسانی را با هم آشتی بدهم و یا توقعات دیگران را برآورده کنم بلکه می خواهم یاد بگیرم، با عشق یاد بگیرم که چگونه خود را زیست کنم، حتی اگر فهمیده نشوم. به خودم احترام بگذارم و آزادی خود را جشن بگیرم.
دیدگاهتان را بنویسید