تحلیل فیلم در حال و هوای عاشقی_نکات روانشناختی فیلم در حال و هوای عاشقی
داستان بدین صورت است که آقای جو و خانم چان همسایه یکدیگر هستند و همسران هر دو به دلیل شرایط کاری همیشه در سفر هستند. به دلیل تنهایی، هردو دچار یک خلاء عاطفی بسیار بزرگی هستند. و به دلیل این نکته مشترک همدیگر را دوست دارند. اما این دوست داشتن را به دلیل این که هر دو متاهل هستند نمیتوانند به یکدیگر ابراز کنند. به عنوان دو دوست صمیمی همدیگر را هر روز ملاقات میکنند و با یکدیگر مدام دردودل میکنند. حتی بعضی مواقع برای همدیگر گریه می کنند. ولی کاملاً به این موضوع واقف هستند که به علت متاهل بودن هر دو نمی توانند به یکدیگر برسند. همسران هر دو آنها هم خیانت کردهاند و با یکدیگر هستند. ولی چون خانم چان تمام سعی شان این است که نباید مانند همسران خود باشند، به همین دلیل با حذف کردن رابطه جنسی میان خود سعی می کنند که شبیه همسران خیانتکار شان نباشند. صبح تا شب ممکن است گاهی کنار یکدیگر باشند ولی بدون هیچ گونه رابطه جنسی بین آنها. اما بسیار هر دو به یکدیگر علاقه مند هستند و در دل هردو آنها آتش و اشتیاق بسیار به یکدیگر وجود دارد و آنقدر این عطش و اشتیاق آزاردهنده است؛ که تصمیم میگیرند از هم دور شوند؛ و در سکانس آخر فیلم شاهد هستیم که آقای جو در دیوار معبد خاطراتش را را زمزمه می کند گویا راز خود را با سنگ در میان میگذارد اما گویا شنیدن چنین خاطرهای که با درد فراوان همراه است و برای آن سنگ هم تحملش سخت است و آن را به صورت جوانه ای پس میزند چون طاقت شنیدنش را ندارد. گویا این فیلم با زبان بی زبانی می خواهد به مخاطبین خود بگوید که امن ترین مکان برای مدفون کردن خاطرات همان دل صاحبش می باشد. گویا این فیلم برای عشق های نافرجام ساخته شده. یکی دیگر از علایق مشترک آنها داستان نویسی میباشد که هر دو به داستان نویسی علاقه دارند و همین ویژگی باعث نزدیکی بیشتر در آنها میشود. حتی گاهی خانم به خانه آقا رفته تا در داستان نویسی به او کمک کند.
یکی از موارد مهمی که در عشق دو نفر بسیار اثر گذار است، این است که علایق مشترک با یکدیگر داشته باشند. وقتی مرد در صحبت هایش به تنها دوست خود که از نظر شخصیتی هم بسیار با او متفاوت است، بیان می کند که در قدیم هرکسی رازی داشت، سوراخی را در درختی ایجاد میکرد و آن راز را به درخت میگفت و سپس سوراخ درخت را با گل می پوشاند. این گفته بیانگر این است که مرد عاشق بسیار بسیار تمایل به دردودل دارد ولی دوستش را در جایگاه این نمیبیند که با او دردو دل کند و همین امر تنهایی مرد را کاملاً نشان میدهد.
اگر بخواهیم با توجه به این فیلم زیبا معنی و مفهوم عشق را از ابعاد مختلف بررسی کنیم، میتوان آن را به سه بعد تقسیم بندی کرد:
یکی بعد وابستگی است:
که شوهر به زن وابسته است و زن به شوهر گویا به یکدیگر اعتیاد دارد. آنها یکدیگر را مورد بهره کشی قرار میدهند. نسبت به یکدیگر سلطه جویی می کنند. یکدیگر را در تملک می گیرند. گویا فقط با سلطه گری و تحت کنترل گری و سلطه قرار دادن یکدیگر، فقط میخواهند درجهنم را به روی یکدیگر بگشایند.
دومین بعد عشق، عشق بین دو فرد مستقل است:
که متاسفانه این نیز گهگاه ممکن است اتفاق افتد. که این هم موجب بدبختی است. چون تعارض مدام بین آنها به وجود می آید. گویا با هیچ نوع سازگاری ممکن نیست. هر دو بسیار مستقل و به خود متکی هستند و هیچ یک در این میان حاضر نیست کنار بیاید و خود را با دیگری وفق دهد. گویا بسیار به استقلال ذهنی رسیدهاند. هرچند به دیگری آزادی میدهد، اما آزادی آنها بیشتر به بیتفاوتی و بی اعتنائی شبیه است، تا آزادی. بود و نبودشان برای یکدیگر اهمیتی ندارد و از ارتباط عمیق با یکدیگر وحشت دارند. زیرا بیشتر به آزادی خودشان است که اهمیت میدهند تا عشق.
بعد سوم عشق، عشق همبستگی است:
این گویا نوع سالم عشق است، که بسیار کم اتفاق می افتد. در عین حال که دو نفر نه به هم وابسته اند که یکدیگر را تحت کنترل و سلطه خود در آورد و نه مستقل از یکدیگرند، که نسبت به هم بی اعتناء باشند. بلکه در هماهنگی و همزمانی فوقالعادهای به سر میبرند. در صورتی که نوع اول و دوم فقط گویا نوعی قول و قراراند. یک توافق اجتماعی، روانی یا زیستشناختی و یک قرار مدار خشک و خالی.
در صورتی که بعد سوم عشق چیز معنوی و روحانی است. آنقدر سرشار از زندگی هستیی که نمیدانی با آن چه کار کنیی و این میشود که دوست دارید آن را با دیگران بدون هیچ چشمداشتی تقسیم کنید. دقیقا مانند رودخانهای که گویا به خاطر ما به جریان در نمی آید. چه ما آنجا باشیم یا نباشیم همیشه جاری است. انگار برای رفع تشنگی ما روان نیستند. این به خود ما بستگی دارد، که رفع تشنگی کنیم، یا نه.
عشق از نوع دلبستگی بسیار با نوع وابستگی فرق دارد. زیرا وقتی به دیگران وابسته هستی احساس می کنی که بیچاره و بدبخت ای. چون وابستگی یعنی عبودیت و بردگی. وابستگی قاتل آزادی است و هرگز هرگز عشق نمی تواند در وابستگی شکوفا شود. از عشق وابستگی به عشق همبستگی رسیدن نیاز به تلاش و مسئولیت پذیری و خودآگاهی بسیار دارد و گویا بسیاری افراد رنج و مشقت رسیدن به عشق و دلبستگی را رها کرده و ترجیح میدهند، همواره وابسته باشند. نامسئولیت پذیرند. اما خوب پیامد سلطه پذیری را نیز در کنار آن باید متحمل شوند. فیلم در حال و هوای عشق کاملاً گویای بعد سوم عشق، عشق ناشی از همبستگی بود. که عاشق و معشوق فیلم به خوبی آن را به نمایش گذاشته بودند.
دیدگاهتان را بنویسید