تحلیل فیلم_تحلیل فیلم کوهی میان ما
تحلیل فیلم در ارتباط با دکتری به نام ادریس الپا و یک عکاس هنری به نام الکس میباشد که یک سفر هواپیمایی را با یکدیگر تجربه میکنند اما متاسفانه هواپیمای انها سقوط میکنند
تحلیل فیلم کوه میان ما
داستان فیلم در ارتباط با دکتری به نام ادریس الپا و یک عکاس هنری به نام الکس میباشد که یک سفر هواپیمایی را با یکدیگر تجربه میکنند اما متاسفانه هواپیمای انها سقوط میکنند ولی هردو زنده می مانند و مجبور میشوند که مشکلات و مسائل زیادی را برای زنده ماندن طی کنند در صورتی که اذوغه غذایی بسیار کمی دارند گویا کوهستان برزگترین دشمن انها میشود و با انها بی رحمانه برخورد میکند از یک طرف سرمای بسیار زیاد از طرف دیگر بحران بی غذایی ادریس الپا اصرار برای ماندن در لاشه هواپیما دارد تا بلکه کسی انها را پیدا کند اما الکس اصرار برای کاری کردن و حرکت کردن و ان مکان را ترک کردن دارد که ناچارا با مخالف شدید ادریس الپا روبرو میشود و به تنهای راهی میشود اما ادریس میبیند نمیتواند تنها بماند و با او همراه میشود.گویا چیزی که باعث یکی شدن انها میشود عشق یکی شدن انهاست گویاکوهستان برای انها بهانه ای برای عشق میشود.عشق و علاقه ای که بین انها به وجود می اید میشود معنا زندگی هردو نفر برای تلاش برای زنده ماندن گویا امید به زندگی را با توسل به تصویر کشیده شده است گویا کارگردان فیلم سعی بر نشان دادن قدرت انسان در طبیعت خشن و همچنین فوران عشق در اثر تلاش دو انسان مختلف در ماکنی عجیب است.با توجه به اینکه الکس خود عاشق فرد دیگری است و ادریس هم هنوز عاشق همسر فوت شده اش است و صدای ضبط شده اش را بارها و بارها میشنود هیچکدام برنامه ای برای عاشق شدن ندارند و در اثر سرمای شدید زمستان در روزهای بسیار سخت و از شدت سرما فقط در حال لرزیدن و چسبیدن به یکدیگر هستند گویا هیچ کنش عاشقانه ای را پی ریزی نمی کردند اما بعد از رهایی از ان بحران و زنده ماندن به طرز شگرفی عاشق هم میشوند عاشق شدن مرد بسیار منطقی که جراح مغز است و بسیار محتاطانه و دقیق سعی در کنترل شرایط دارد و در مقابل خبرنگاری در ارتباط مستقیم که بسیار ریسک پذیر و هیجانی است و اصلا تحت هیچ شرایطی حاضر نیست شانس بقا را یک جا از دست بدهد بدون اینکه تلاشی برای زنده ماندن کند
الکس در این فیلم دوست دارد به قول خودش بیشتر با غریزه اش یا با قلبش تصمیم بگیرد ولی ادریس بیشتر با عقل و منطق اش تصمیم میگیرد گویا شرایط برای هردو فراهم میشود که توانمندی ها و ویژگی های شخصی خود را بهتر بشناسند و هریک توان ذهنی و بدنی خود و دیگری را مورد ارزیابی قرار داده و عشقی که بین انها به وجود می اید عشق حاصل از فعل و انفعالات شیمیایی مغز و هورمونی نیست بلکه ابتدا هر فرد در ارتباط با خود به ان میرسد .ایمان به خودباوری و توانمندی های فرد و سپس باور به دیگری و توانمندی دیگری
این نوع عشق،عشق حاصل از نیاز نیست که به دلیل براورده کردن نیاز یکدیگر وابسته یکدیگر باشند بلکه عشق حاصل از دلبستگی است که هرکدام خود ابتدا بر خود و توانمندی های خود دارند و عشق انها حاصل از نیاز به یکدیگر نیست بلکه عشق حاصل از دلبستگی است که هریک برای زنده ماندن خود و دیگری هرکاری که لازم است میکند.
دیدگاهتان را بنویسید