بازی هایی برای کلاس درس
بازی هایی برای کلاس درس
با شروع سال تحصیلی وبا توجه به اهمیت بازی و تفریح در یادگیری یک سری مطلب برای آموزش بازی های معارفه در کانالم – کانال قصه های زندگی[1] – ارایه دادم که دوست دارم فایل متنی آنها را اینجا تقدیم کنم تا شما عزیزان به متن هم دسترسی داشته باشید.پس ازارایه بازی ها چالشی در کانال ارجرا شد و از اعضا درخواست شد بازیهایی که در کلاسشان انجام شده، یا انجام می دهند را به اشتراک بگذارند. در مقاله ی بعد این بازی ها هم با اندکی تغییر تقدیم میشوند. از اینکه با ما همراهید سپاسگزارم.یادمه معاون پژوهشی منطقه مون بهم میگفت – مارکوپولو- احه من تقریبا هر یک یا دو سال مدرسه ام را عوض میکردم گاهی محله، گاهی منطقه و یک بار هم شهر محل خدمتم را عوض کردم. نیاز به آزادی بالاست دیگر! ادم را تنوع طلب میکند. رفتن در مسیر های مختلف، کار در مدارس مختلف و تجربه آدم های مختلف، برام هیجان انگیزه. سعی میکردم انواع نظریه های روانشناسی تربیتی را در عمل ازمایش کنم.کتاب های نظریه های یادگیری و روانشناسی پرورشی دکتر سیف را می خواندم هر سال یک تیوری را اجرا میکردم. تا ببینم واقعا هر کدام چقدر میتوانند در آموزش و پرورش دانشآموزان موثر باشند. اما یک ابزار همیشه و هر ساله اجرا می شد: تفریح. من باور دارم حتی سخت گیرانه ترین روش ها نیاز به نمک تفریح دارند.یک روز به دانشجویانم گفتم: من سی سال گفتم، خندیدم، بازی کردم و حقوق گرفتم!یادمه اولین سال کارم بود. یک روز مدیرم با ناراحتی آمد جلوی در کلاس و محکم در کوبید. طبق معمول داشتیم بازی میکردیم و میخندیدیم. بچه ها داشتند نمایش روباه و زاغ را بازی می کردند. فاطمه سادات شده بود زاغ و بسته پفکش را به عنوان طعمه آورده بود بازی. زاغ خوشگلی بود انصافا! معصومه روباه شده بود و پای درخت- میزمعلم- داشت وصف زیبایی پر و بال زاغ را میگفت. تا فاطمه دهان بگشاید و او طعمه را برباید!فاطمه مشت مشت پفک ها را در دهانش لمباند و از رویش آب قمقمه اش را سر کشید و بعد شروع به قار قار کرد و پوست پفک را انداخت!
… نمیدانید چه صحنه ای بود! کلی خندیدیم.
آها! مدیر داشت در می کوبید. رفتم جلودر را باز کردم . گفت: خانم زراعتی! اینجا کلاس درسه یا محل بازی و خنده! صدای خنده تون تا تو دفتر میاد!
دفتر درست پشت کلاس من بود و بین این دو اتاق دیوار نبود، فقط یک در بود ! خوب من چه کار باید می کردم؟!
همه ساکت نشستند و دیگر کسی حواسش به پاکت خالی پفک نمکی نبود.
این ماجرا مرتب تکرار میشد: تذکرات مدیر که درس را جدی بگیرید.
تا اینکه من دو روز مدرسه نرفتم. کاری پیش امده بود. روز سوم که رفتم مرسه، خانم مدیر خیلی تحویلم گرفت! تعجب کردم! آفتاب از کدوم طرف در اومده؟ مهربون شدی؟!!
دوستم سهیلا معلم کلاس سوم بود. خندید و گفت در این دوروز همه ی ما معلم های بقیه پایه ها در زنگهای ورزش و هنرمان که خودمان سر کلاسمان نبودیم، رفتیم سر کلاس شما. خود مدیر هم رفت. از اول هر کتاب تا جاییکه تدریس شده بود، از هر شاگردی درس پرسیدیم، همه را بلد بودند. معلم های دیگر هم تشویقم کردند. مدیر تا دم در کلاسم! مشایعتم کرد گفت: خانم زراعتی هر جور دوست داری درس بده!
من کلاسم را با بازی و قصه و شوخی میگذراندم اما در عین حال به جز دوسالی که کرونا آمد و بچه ها استرس زیادی را تجربه کردند، بسیار سخت گیر بودم. حتی حضور و غیابم با ارزشیابی همراه بود. اما این سختگیری ها هم طعم تفریح داشتند.
در اینجا یک نکته اساسی را یاد اوری می کنم: یادگیری جزو نیاز به تفریح است پس باید همراه با تفریح اتفاق بیفتد و وقتی اتفاق بیفتد بچه ها طعم درس را با چاشنی بازی می چشند و شاید درس سالها بعد فراموش شود اما لذت بازی در یادشان میماند و این در آنها شوق یادگیری را زنده نگه می دارد.
حالا ببینیم چه کار کنیم که مدرسه و کلاس و معلم همشاگردی بروند داخل دنیای مطلوب دانش آموز. و دانش آموز عاشق یادگیری شود. به این منظور در ابتدا چند بازی معارفه تقدیم میکنم:توپ بازی معارفه ای بچه ها را به حیاط مدرسه ببرید. یک توپ پلاستیکی یا بادی هم ببرید. بچه ها حلقه میزنند و شما وسط دایره می ایستید و می گویید: بچه ها من خودم را معرفی می کنم و توپ را می اندازم برای یکی از شما . نفری که توپ را گرفت من را صدا میزند، خودش را معرفی میکند و توپ را دوباره می اندازد به سمت من.
مثلا: من خانم زراعتی هستم، از آشناییتون خوشبختم .
و توپ را بیاندازید سمت یکی از بچه ها او می گیرد و میگوید: خانم زراعتی، من بارانا احمدی هستم از آشناییتون خوشوقتم. و توپ را برای شما می اندازد و شما دوباره خودتان را معرفی می کنید و توپ را برای نفر بعد می اندازید … .
این بازی کمک می کند دانش آموزان معلمشان را بشناسند و با او برای اولین بار حرف بزنند. در واقع به این طریق یخ بچه ها میشکند.
این بازی را می توانید در نمازخانه مدرسه هم انجام دهید. به جای توپ می شود از بادکنک یا عروسک پولیشی یا یک جامدادی پارچه ای استفاده کرد.
اگر مدیری دارید که خیلی از معلم هایی که نیاز به آزادیشان بالاست خوششان نمیآید، به کلاس اکتفا کنید و در همان کلاس بازی را انجام دهید!معارفه زنجیره ای
این بازی خیلی به حافظهی فعال بچه ها کمک میکند. و بیشتر مناسب کلاس دوم به بعد است. بچه هایی که میتوانند بنویسند و بخوانند. همهی بچهها کاغذی را تا کنند طوری که به صورت یک هرم روی میز قرار بگیرد. معلم هم همینکار را انجام میدهد. هرکس اسم خودش را روی برگه می نویسد و کاغذی هرمی را روی میز میگذارد. اگر چینش کلاس دایره ای یا بیضی باشد طوری که بچه ها اسامی دوستانشان را ببینند بهتر است.
حالا معلم برگه خودش را نشان میدهد و خودش معرفی میکند برای مثال: زراعتی هستم از اشناییتون خوشبختم .
دانش آموز اول، اول خانم معلم را معرفی میکند، بعد خودش را. مثلا: خانم زراعتی، هانا هستم خوشبختم .
نفر بعدی اول معلم، بعد نفر اول و بعد خودش را معرفی میکند. مثال: خانم زراعتی، هانا، زهرا هستم خوشبختم.
و به همین ترتیب ادامه پیدا میکند.
نکته: وقتی بازی به وسطهای کلاس می رسد سخت می شود. درصورتی که دانش آموزی اسم نفرات قبلی را فراموش کرد، دانش آموزان به ترتیب بلند می شوند و برگه اسم خودشان را نشان میدهند. با کمک معلم و همکلاسی ها بازی تا آخرین نفر پیش میرود.بازی سوم معارفه با نقاشی و خاطره گویی:
این بازی تلفیقی از هنر و بازی است. برای مهد، پیش دبستانی و سالهای بعد مناسب است. بچه ها با مداد رنگی، پاستیل، آبرنگ و… روی برگه های A4خاطره یک روز دوست داشتنی شان را نقاشی می کنند.
ممکن است قبلش از بچه ها بخواهید هر کس دوست دارد بیاید و در سه دقیقه یک خاطره از یک روز قشنگش رو برای کلاس تعریف کند.
در حین اینکه بچه ها نقاشی میکنند یک موسیقی جذاب پخش کنید. وقتی نقاشی بچهها تمام شد با کمک چند نفر از آنها یک نمایشگاه نقاشی تشکیل دهید. اگر دیوار های کلاسیا راهرو سنگ یا سرامیک است، روی دیوار بچسبانید، اگر نه، طناب بگشید و با گیره نقاشی ها را از طناب آویزان کنید. زنگ بعد بچه ها را ببرید نمایشگاه ا از آنها بخواهید نوبتی جلوی نقاشیشان بروند، خودشان را معرفی کنند و قصهی نقاشی را تعریف کنند .
می توانید نقاشی ها را بگذارید یکی دو روز بماند. و هرباز بچه را از کنار نمایشگاه رد کنید. یک نقاشی را شانسی انتخاب کنید و بپرسید بچه ها یادتون هست این نقاشی کی بوده؟ قصه اش رو کی می تونه بگه؟!
و تشویق بچه ها یادتان نرود مثلا: آفرین نورا جان عالی گفتی.
نکته: این انتخاب ها خودش میتواند با بازی باشد مثلا شما می توانید گوی قرعه کشی داشته باشید و اسم بچه ها را از داخل گوی دربیاورید. در انجام کارهای کلاس مثل چسباندن نقاشی ها به دیوار هم میتوانید از قرعه کشی کمک بگیرید. در کلاسهای هوشمند می شود از نرم افزار های قرعه کشی[2] استفاده کرد.بازی خبرنگار:
ممکن است بچهها را به حیاط مدرسه ببرید یا از آنها بخواهید در زنگ تفریح بازی را انجام دهند. اگر بچه ها با سوادند دفترچه یادداشت و قلم هم ببرند. قبل از بازی با کمک بچه ها چند سوال زراحی کنید. مثلا: خوئتون رو معرفی میکنید؟!
چند تا خواهر و برادرید؟
اسمشون چیه؟
چند سالشونه؟
چه کارهایی رو خوب بلدی ؟
چه بازی هایی رو دوست داری؟
و…
نکته: به بچه ها آموزش دهید اگر دوست ندارید به سوالی جواب بدهید یا سوال در مورد مسایل خصوصی شما یا خانواده
[1] کانال قصه های زندگی: دکتررقیه زراعتی در ایتا، بله، سروش ، تلگرام
[2] نمونه هایی از این نرم افزار ها در بازار اندروید موجود است
دیدگاهتان را بنویسید