روانشناس تحلیل گر
پرسش:
خانم دکتر چرا حضور روانشناس تحلیلگر و روانکاوی در خروج از تنش و اضطراب بسیار ضروری است ؟وخود به تنهایی محال است از تنش ها و اضطراب های مزمن رهایی یابیم ؟گرچه هنوز باور غلط در مورد رفتن پیش روانکاو همچنان وجود دارد که احتمالا این هم مختص جوامع شرقی آسیب دیده است که گویا همیشه مانع از حال خوب شهروندان خود میشود تا بتواند از ضعف وناتوانی آنها در جهت ادامه سلطه خود وطول عمر سیاست های غلط خود استفاده کند .که از دو طریق بسیار موفق است :اینکه باور غلط در مورد روانشناس را ایجاد کند و دوم اینکه روانشناسی زرد ومشاوران زرد را اشاعه دهد بدون هیچ نظارتی ؟ و متاسفانه در سوشال مدیا تعداشون کم نیستن که بدون هیچ تخصصی در مورد هر موضوعی صحبت میکنند و یا افراد را طوری ترغیب میکنند که خود با گوش دادن به مطالب می توانند از هر گونه تنشی فارغ شوند .ببخشید سوالم بسیار طولانی شد
پاسخ:
دوست عزیز همیشه رویه من در پاسخ سوالات استناد به زندگی نامه افراد بزرگ در این زمینه است که هدفم هم ترغیب به مطالعه کتاب های علمی و عمیق هست که خود کمک به افراد در نخواندن یک سری از کتاب های روانشناسی زرد هست و هم ترغیب برای رفتن به روانشناس علمی در جهت رفع مشکل می باشد پاسخ شما را با توجه به زندگی نامه رابرت جانسون که در عرصه روانشناسی بسیار قدر هست میدم که برگرفته از کانل روانشناسی تحلیلی یونگ است رابرت الکس جانسون چگونه تبدیل به یک درمانگر یونگی شد؟رابرت شانزده سال داشت که دوباره همان جهان طلایی را با وضوح بیشتری دید و شیفتهتر شد. سالها کتابهای دکتر جانسون به زبانهای مختلف دنیا ترجمه شدند و برخی حتی تیراژ ۲ میلیون نسخه را هم رد کردند. اما رابرت الکس جانسون برای حال و هوای این روزهای ما و باز شدن گره مشکلاتمان چه حرف تازهای دارد؟ پاسخ این سوال را در ادامه که ۴ درس رابرت الکس جانسون برای رهایی از اضطرابها و تنشهای زندگی را بخوانید، خودتان متوجه خواهید شد.اولین درس رهایی بخش رابرت الکس جانسون: درک خِرد تنهایی رابرت به گفته خودش، با اسطوره درمانگر زخمی و زاهد خلوتنشین، همذاتپنداری داشته و این دو کهنالگو را زندگی کرده است. حالا مقصود از این دو اصطلاح چیست؟درمانگر زخمی یعنی فردی که اول خودش حسابی زخم و زیلی شده و شلاقهایش را در زندگی خورده و بعد راه شفا را پیدا کرده و حالا این توانایی و صلاحیت را دارد که دردهای من و شما را هم با وضوح بهتری ببیند و به درمانشان کمک کند.زاهد خلوتنشین هم به معنی خردمند درونگرایی است که از تنهایی و عزلت خودش خرسند است. او در سکوت، مسیر خرد شخصی خودش را طی میکند و هر وقت لازم شد از غار تنهاییاش بیرون میزند و به دیگران کمک میرساند. رابرت خودش را فردی میداند که همواره بین یک پسربچه بازیگوش و یک پیر فرزانه در نوسان است و همین باعث شده که تعادل پیدا کند و نه از این طرف بام بیافتد و نه از آن طرف! او در کتاب «راهبری زندگی با شهود درونی» نوشته که بعد از تجربه تلخ تصادف در یازده سالگی، اصلا دیگر نتوانسته همان آدم قبلی شود و شروع کرده به دیدن دنیا از دریچهای تازه.از دیدگاه رابرت الکس جانسون، انسان خردمند کسی است که بتواند تنهایی را تاب بیاورد و زبان کهنالگویی را هم در همین حال و هوا، پیدا کند. زبان کهنالگویی یعنی زبانی که از هزاران سال قبل در وجود من و شما ریشه دوانده و مثلا باعث میشود که اگر یک روز ناگهان دلمان خواست زیر باران بدویم و بیخیال قضاوت دیگران از باران لذت ببریم، بفهمیم که کهنالگوی لذت آنی (یا خدای سرخوشی که در اصطلاح دیونوسیوس نام دارد) الان فعال شده و باید با او همراه شویم تا بعدها برایمان تبدیل به عقده و خشم نشود.
البته زبانهای کهنالگویی، بسیار وسیعتر و متنوعتر از این مثالهای ساده هستند. رابرت میگوید مردم باید توجه داشته باشند که در تنهایی احتمال زیادی هست که از شدت رویارویی با عظمتی که در درونشان ممکن است ببینند، ناگهان دچار بههمریختگی روانی شده و مثلا میل به خودکشی و اعتیاد و خودزنی پیدا کنند.حالا چطور باید مراقب باشیم که به این دردسرها نیافتیم؟ با کمک یک مشاور دلسوز، آگاه و کاربلد! صادقانه بگویم او احتمالا تنها کسی است که میتواند شما را به سلامت از این مسیر پرفراز و نشیب عبور دهد. خب! این اولین درس رابرت الکس جانسون برای رهایی از اضطراب درونی بود. خود او برای درک عظمت تنهاییاش، از حضور ۶ روان تحلیلگر مثل دکتر یاکوبی، خانم یونگ و پروفسور کارل گوستاو یونگ بهره برده است.
دیدگاهتان را بنویسید