همدلی با دانش آموز

همدلی با دانش آموز
به نظر میرسه بیشتر مانور کتابها روی همدلی هست .ببینیم چه طور میشه با بچه ها ( فرزندان و دانش آموزان ) همدلی کرد؟۱_به جای انکار احساسات، احساسات را در قالب کلمات به کار ببریم :مثلا پسرم میگوید: کتاب علوم مزخرفه !به جای گفتن : اصلا هم اینطور نیست! خیلی هم جالب و مفیده!یا : تو نمیخواهی سعی کنی ، فقط تنبلی میکنی و…بگیم :به نظر میرسه این کتاب مطالبی داره که تو ازشون خوشت نمیاد .به جای انتقاد و اندرز ، احساسات را با کلمات یا اصواتی مثل ( آها! اوه!متوجه هستم و…) تصدیق کنیم مثلا وقتی دخترم میگه : کلید خونه رو گم کردم به جای گفتن: دوباره کجا گذاشتیش؟!یا چند بار بگم حواست رو جمع کن ! ما کلاس سوم بودیم بهمون یاد دادن نظم یعنی هر چیزی رو بذاری سر جاش . نمیدونم تو چرا هنوز ایم رو یاد نگرفتی!بگیم :اوه! و همدلی خودمون رو با حالت چهره نشان بدیم .به جای دلیل آوردن و توصیح دادن ، آنچه را که درواقعیت نمیتوانیم انجام بدیم رو به صورت آرزو یا خیال بیان کنیم .مثلا:دانش آموزم زنگ ورزش میگه حالم خوب نیست و من میدونم داره تمارض میکنه به جای : زودباش از جات تکون بخور امروز مسابقه دو سرعت داریم !دلدرد دیگه چیه اول زنگ که حالت خوب بود ! بجنب دختر دیر میشه !و…بگیم شرط میبندم دلت میخوایت به جای دو سرعت وسطی بازی میکردیم ( من میدونم اون وسطی رو دوست داره)به جای نادیده گرفتن احساسات ، احساسات را بپذیرید.مثلا وقتی بچه ها سر مداد رنگی با هم جنگ میکنند به جای گفتن : این کار اصلا خوب نیست! نوبتی نقاشی بکشید !بس کنید و…
بگوییم: میتونم بفهمم الان چقدر دلت میخواد با این مدادرنگی ها نقاشی بکشی .به جای انتقا و سین جیم کردن و نصیحت ،احساسات و خواسته ها را بپذیرید و منعکس کنید .مثلا وقتی پسرم میگه معلم هنرم خیلی عقده ای هستش آنقدر که این سخت میگیره معلم ریاضی سخت نمیگیره .به جای گفتن: خجالت بکش اوم پشت سر معلمش بد نمیگه ! یا خیلی هم معلم خوبیه که دوست داره زنگش مفید باشه و شما چیزی یادبگیرید به جای غر زدن تلاشت رو زیاد کن قدر معلمت رو بدون و …بگیم :به نطر عصبانی میرسی.یابه نطر میاد دلت میخواست معلم هنری یه جور دیگه کلاسداری میکردبه جای داد و بیداد کردن و کنایه زدن و .. ، مشکل را شرح بدیم . مثلا : پسرم موقع نقاشی ، رنگ رو ریخته رو زمین به جای: تو خیلی بی توجهی ببین زمین رو چی کار کردی ؟ از صبح تا شب تو این خونه جون میکنم اما تو با یه بی دقتی زحمتم ر حروم کردی….بگیم :پسرم زمین رنگی شده( با حالا غم)یا در کلاس وقتی شاگردم اسمش رو رو برگه ننوشته به جای : چند بار باید بگم اسمتون رو برگه بنویسید؟! اون نابغه ای که یادش رفته اسمش رو بنویسه کیه؟!’بگیم : یه برگه امتحانی بدون اسم دارم ( با حالات ناراحتی)به جای انکار احساسات، احساسات را در قالب کلمات به کار ببریم :مثلا پسرم میگوید: کتاب علوم مزخرفه !به جای گفتن : اصلا هم اینطور نیست! خیلی هم جالب و مفیده!یا : تو نمیخواهی سعی کنی ، فقط تنبلی میکنی و…بگیم :به نطر میرسه این کتاب مطالبی داره که تو ازشون خوشت نمیاد .به جای انتقاد و اندرز ، احساسات را با کلمات یا اصواتی مثل ( آها! اوه!متوجه هستم و…) تصدیق کنیم مثلا وقتی دخترم میگه : کلید خونه رو گم کردم به جای گفتن: دوباره کجا گذاشتیش؟!یا چند بار بگم حواست رو جمع کن ! ما کلاس سوم بودیم بهمون یاد دادن نظم یعنی هر چیزی رو بذاری سر جاش . نمیدونم تو چرا هنوز ایم رو یاد نگرفتی!بگیم :اوه! و همدلی خودمون رو با حالت چهره نشان بدیم .به جای دلیل آوردن و توصیح دادن ، آنچه را که درواقعیت نمیتوانیم انجام بدیم رو به صورت آرزو یا خیال بیان کنیم .
مثلا:دانش آموزم زنگ ورزش میگه حالم خوب نیست و من میدونم داره تمارض میکنه به جای : زودباش از جات تکون بخور امروز مسابقه دو سرعت داریم !دلدرد دیگه چیه اول زنگ که حالت خوب بود ! بجنب دختر دیر میشه !و…بگیم شرط میبندم دلت میخوایت به جای دو سرعت وسطی بازی میکردیم ( من میدونم اون وسطی رو دوست داربه جای نادیده گرفتن احساسات ، احساسات را بپذیریدمثلا وقتی بچه ها سر مداد رنگی با هم جنگ میکنند به جای گفتن : این کار اصلا خوب نیست! نوبتی نقاشی بکشید !بس کنید و…بگوییم: میتونم بفهمم الان چقدر دلت میخواد با این مدادرنگی ها نقاشی بکشی .به جای انتقاد و سین جیم کردن و نصیحت ،احساسات و خواسته ها را بپذیرید و منعکس کنید .مثلا وقتی پسرم میگه معلم هنرم خیلی عقده ای هستش آنقدر که این سخت میگیره معلم ریاضی سخت نمیگیره .به جای گفتن: خجالت بکش اوم پشت سر معلمش بد نمیگه ! یا خیلی هم معلم خوبیه که دوست داره زنگش مفید باشه و شما چیزی یادبگیرید به جای غر زدن تلاشت رو زیاد کن قدر معلمت رو بدون و …بگیم :به نطر عصبانی میرسی.یابه نطر میاد دلت میخواست معلم هنری یه جور دیگه کلاسداری میکردبه جای داد و بیداد کردن و کنایه زدن و .. ، مشکل را شرح بدیم . مثلا : پسرم موقع نقاشی ، رنگ رو ریخته رو زمین به جای: تو خیلی بی توجهی ببین زمین رو چی کار کردی ؟ از صبح تا شب تو این خونه جون میکنم اما تو با یه بی دقتی زحمتم ر حروم کردی….بگیم :پسرم زمین رنگی شده( با حالا غم)یا در کلاس وقتی شاگردم اسمش رو رو برگه ننوشته به جای : چند بار باید بگم اسمتون رو برگه بنویسید؟! اون نابغه ای که یادش رفته اسمش رو بنویسه کیه؟!’بگیم : یه برگه امتحانی بدون اسم دارم ( با حالات ناراحتی)
دیدگاهتان را بنویسید