فیلم توت فرنگی های وحشی_تحلیل فیلم توت فرنگی های وحشی از لحاظ روانشناسی
توت فرنگی های وحشی
پروفسور سالخورده (ایساک بورگ)، باید برای شرکت در مراسم دریافت درجه افتخاری دانشگاه سوئد، حضور یابد. براساس زندگی پروفسوری با شخصیت دوگانه است. برای که او را ظاهراً می شناسند او سرمشق، الگو و شخصیتی قابل قبول و برجسته است. (سه جوان همسفر او با شگفتی او را مینگرند و به شدت تحسین میکنند.) و از نظر کسانیکه او راعمیقاً میشناسند (چون زنی که در خانهاش کار میکند، ماریان و ناخودآگاه خودش) بسیار سرد، خودپسند و بیاحساس است.در رویای او ساعتی بدون عقربه دیده میشود(انتهای زمان) و درون تابوت خود ایساک بورگ خوابیده است (مرگ).رویاها عمدتاً قابل تعبیر هستند " نعشکشی که واژگون میشود وتابوت داخل آن متلاشی میگردد،شاید پروفسور بورگ از پیشگویی مرگ ترسیده است (او بعد میفهمد که تعبیر مرگ در رویا، مرگ جوهری و باطنی است) و بههمین دلیل به جای سفر با هواپیما اتومبیل را انتخاب میکند.عروسش ماریان نیز که با شوهرش (اوالد) درگیر میباشند با اوهمسفر میشود. اولین چالش در بین سفر پیش میآید. ماریان: تو پیرمرد خودپسندی هستی. به هیچ چیز اهمیتی نمـیدهی. به هیچکس جز خودت گوش نمـیدهی و همه ی اینها در پس ظاهر نیکخواه و مهربانت، پنهان است اما به اندازه ی یک سنگ سختی. حتی اگر همه ی مردم معتقد باشند که تو انسان دوست بزرگی هستـی. فقط آنها که از نزدیک با تو آشنا هستند میدانند، چگونهای!
میتوان گفت: جایی که عشق نباشد زندگی وجود ندارد و انسان محکوم به مرگ درونی است.
خوب برویم سر گفتگوی بورگ و ماریان در ماشین. از این گفتگو نکات ذیل دستگیرمان می شود:
بورگ مردی پایبند به اصول است. او حتی حاضر نیست حتی به قیمت بدبخت کردن پسرش هم که شده قرض او به خودش را ببخشد؛ پسرش از او بدش می آید! نکته ای که بورگ پس از فهمیدنش بدجوری تکان می خورد.
در ادامۀ سفر ایزاک بورگ و همراهان با زن و شوهری که به شدت یکدیگر را می آزارند مواجه می شوند. آن ها نمونه ای از یک ازدواج ناموفق هستند، ازدواجی مثل ازدواج خود بورگ. و احتمالا بورگ را به یاد زندگی گذشته اش با همسرش می اندازند، و در نهایت در تحول روحی او مؤثر هستند. رابطۀ این زن و شوهر به این صورت است که دائم یکدیگر را می آزارند و تحقیر می کنند. این زن و شوهر با اینکه رابطه بسیار نامطلوبی دارند، شجاعت جداشدن از هم را ندارند. آرام آرام یکدیگر را با رفتارهای وحشتناک شان می کُشند. اما نمی توانند جدایی از هم را تحمل کنند. این نیز در واقع نوعی گریختن از مرگ است. تحمل شرایط بسیار بد موجود، به هر قیمتی. فقط تضمین شود که مرگ و جدایی وجود ندارد. همان روابط چسبنده.
نکات مهم تحلیل فیلم توت فرنگی های وحشی
یکی دیگر از نکاتی که برگمان در توت فرنگی های وحشی دربارۀ زندکی می خواهد بگوید این است که علم، تخصص، و حرفه هیچ کدام لزوما ما را به درک زندگی راهبر نیستند. از طریق علم و دانش نیست که انسان زندگی را می فهمد و در جریان آن قرار می گیرد. ایزاک بورگ پزشک حاذق و چیره دست پس از عمری موفقیت شغلی با نزدیک شدن مرگ محتومش پی می برد که تاکنون به معنای واقعی زندگی نکرده است. زندگی متضمن برقراری رابطه با انسان ها، به رسمیت شناختن آن ها و توجه خدمت و محبت به آن هاست.
روایت شخصی از خاطرات مرد تنهایی که در واقع به تنهایی خودخواسته ای رسیده و روند انزوا و عدم توجه به اطراف را به منتهای خود رسانده است.
در هیچ کدام از خاطرات ایزاک، اثری از پدر و مادر وجود ندارد و گویا ایزاک به هیچ وجه آن ها را به حساب نمی آورد، همان گونه که پسرش نیز با او بیگانه است. این سردی رابطه ی میان ایزاک و مادرش را در فیلم می بینیم.
طرح اصلی داستان، بازگوكننده احوال پیرمردی است كه براثراحساس نزدیكی به مرگ و اینكه به عقوبت تنهایی دچار شده، به یاد گذشته و آنچه از دست داده می افتد و می كوشد در گریز از تنهایی به رویاها و خاطرات خود پناه ببرد
ایزاک، در عین حال که از تنهایی بسیار می ترسد، انزوا را انتخاب می کند. او همیشه سعی در خدمت به مردم داشته ولی از روابط انسانی و عاطفی به دور بوده است. با اینکه توانسته به بالاترین مدارج علمی و شغلی دست پیدا کند، اما در بین نزدیکانش هیچ جایگاهی ندارد.
ماریان شخصیت جالبی دارد. او در برابر هراسها و سختی های زندگی، فرار نمی کند. می ایستد و انتخاب می کند. گویی از مرگ عزیزانش و از دست رفتن روابطش، وحشت ندارد، هرچند که برایش دردناک است.
در انتهای فیلم، رؤیای ایزاک رنگ و بوی دیگری به خود می گیرد. او در پایان سفرش، گویی ایزاک دیگری شده است. اکنون با گذر از میان رؤیاها و ارتباطات عمیق یک روزه اش، مرگ را بیش از پیش پذیرفته. به زبان وجودی، اضطراب مرگ او تا حد زیادی برطرف شده است.
انتهای فیلم توت فرنگی های وحشی تصویر روشن تر و عمیق تری از روابط انسانی ایزاک با نزدیکانش نشان می دهد. ماریانه که در ابتدای فیلم می گوید از شخصیت ایزاک متنفر است (یا برایش متأسف است)، در انتهای فیلم به او علاقه مند شده است. رابطه ایزاک و خانم اگدا تغییر می کند. تکلفات به کنار می رود. بررسی فیلم فارست گامپ نیز به شما پیشنهاد می شود.
یاد مرگ شعله ای از محبت در وجود ایزاک روشن ساخته است.
دیدگاهتان را بنویسید