روانکاوی و تأثیرات روان درمانی_روانکاو چه کاری انجام میدهد؟
درباره روانکاوی
بسیاری از افراد از انگیزه های خود که رفتار آنها را تحت تاثیر قرار میدهد، آگاه نیستند. آنها برای کاهش اضطراب و احساس گناه خود به شکل های مختلفی عمل می کنند که در نهایت بی ثمر واقع می شود. درصورتیکه روانکاو با بررسی تمام تجربه های دوران کودکی که تاثیر عمیقی در الگوهای رفتاری یک فرد بزرگسال دارد را کاملا تجزیه و تحلیل قرار می دهد و رفتارهای بزرگسال را با توجه به آسیب های دوران کودکی تحلیل و تعبیر و تفسیر قرار می دهد و الگوهای تکرار شونده در تمام روابط او را با کمک درمانجو مشخص کرده و سعی می کند این الگوهای تکرار شونده در تمام روابط فرد را تغییر دهد. روانکاوی چیست علمی است که به درمانجو کمک می کند الگوهایی که در دوران کودکی آموخته و در او نهادینه شده را بشناسد و درواقع تمامی توجیح هایی که برای رفتارهای خودش دارد را مطرح کرده و آنها را بپذیرد تا بتواند به بینش عمیقی دست پیدا کند و اینگونه تفسیرهای روانکاو را بپذیرد. این حالت از بینش اغلب نه فقط به صورت یک احساس عقلانی، بلکه به صورت یک احساس هیجانی مطرح می شود. زمانی چنین اتفاقی می افتد که بیمار رو بهبودی می رود یعنی وقتی بینش پیدا می کند هیجانات منفی او که باعث عکس العمل های منفی او می شود تغییر می کند. در روانکاوی ، فرد با آگاهی به سمت درمان پیش می رود و مراحل درمان را عمیقا درک می کند چون کاملا به مسائل و مشکلات ریشه ای شخصیت و رفتار خود پی برده است و همین باعث می شود نهایتا فرد بیمار رشد کرده و قادر شود که با تعارض های کهنه مواجه شده و به پختگی برسد و آنها را مغلوب کند. بنابراین کار اصلی یک روانکاو دادن بینش به مراجع خود است که اثرات بسیار سودمندی در روند درمان او ایجاد و می تواند باعث بهبودی فرد شود.
کار اصلی روانکاو
در ادامه می خواهیم با مثالی هدف و نحوه راوانکاوی را با یک مثال توضیح دهیم. فرض کنید یک شخصی جهت کنترل خشم به مشاوره مراجعه می کند. درواقع در تمامی روابط اجتماعی دچار مشکل شده و هر بار هم مشکلاتی شبیه هم را ایجاد کرده است. چون در زمان خشمگین شدن تنها کاری که انجام داده پرخاشگری بوده است!!! در این شرایط قطعا او با عواقبی مثل طرد شدن، جدایی، از دست دادن شغل یا اعضای خانواده و … مواجه شده. در این شرایط کاملا مستاصل و درمانده جهت روانکاوی اقدام می کند. خب کار اصلی روانکاو این است که وقتی یک سری الگوهای تکرار شونده در این فرد می بیند، ابتدا به دوران کودکی او برگردد.
روان درمانی که گاهی اوقات گفتگوی درمانی نیز نامیده می شود ، درمانی است که شامل ارتباط گفتاری بین درمانگر و بیمار است. می توان از آن برای درمان انواع مختلف اختلالات روانی و مشکلات عاطفی استفاده کرد. هدف روان درمانی از بین بردن یا کنترل علائم ناتوان کننده یا نگران کننده است تا بیمار بتواند عملکرد بهتری داشته باشد. بسته به میزان مشکل ، درمان ممکن است فقط چند جلسه در طول یک یا دو هفته طول بکشد یا ممکن است جلسات زیادی در طول یک سال طول بکشد. روان درمانی می تواند به صورت جداگانه ، زوجی ، خانوادگی یا گروهی انجام شود.
ریشه یابی مشکل در دوران کودکی باعث می شود این فرد به فکر فرو رود و مجبور شود گذشته خود را ارزیابی کند. بعنوان یک متخصص روانشناس می توانم بگویم با احتمالی نزدیک به صددرصد اینگونه افراد در دروان کودکی در خانواده یا سایر ارتباطات مشکلاتی از این قبیل داشته اند:
- احساس ترس شدید از والدین
- کنترل شدن توسط والدین کنترلگر یا والدین کمالگرا
- احساس گناهی که از سمت پدر و مادر به آنها القا شده
- عدم احساس امنیت در خانواده که منجر به شکل گیری ترس از دست دادن در ضمیر ناخودآگاه آنها شده است
- نیاز شدید به تایید و توجه دیگران به خاطر خشم و خشونت از سمت والدین
- تجربه تلخ تنبیه و توبیخ مسئولان و معلمان مدرسه در دوران نوجوانی
- داشتن پدر یا مادری که درگیر اعتیاد بوده است
- محکوم شدن و سرزنش دائمی از سمت خانواده
- عدم آگاهی و عدم مسئولیت پذیری خانواده یا مسئولیت پذیری بیش از حد آنها که فرد را فردی وابسته و متکی ساخته است.
اینگونه مسائل مثال هایی بود از نتیجه روانکاوی افراد که روانکاو آنها را به دست می آورد. وقتی درمانجو با این مسائل مواجه می شود و مجاب می شود که به آنها فکر کند و به یاد آورد، می تواند تحلیل رفتارهای خود را که از زبان مشاور خود می شنود بیشتر درک کند و متوجه می شود که ریشه و اساس رفتارهایش از کجا نشات گرفته. همین دانش و بینش که درمانجو به آن رسیده باعث ایجاد احساس امنیت در او می شود که مشکل رفتاری او تماما از قصور و کوتاهی خودش نیست بلکه از عدم آگاهی اش است درنتیجه باید برای بهبود رفتار خود تلاش کند و قطعا می تواند خود را تغییر دهد. در حالیکه تا قبل از اقدام به درمان و روانکاوی ، بارها خود را سرزنش می کرده که:
- من چرا نمی توانم خشمم را کنترل کنم
- باز هم اشتباه کردم!
- دوباره شکست خوردم!
- باز هم اشتباهات قبل را تکرار کردم درصورتیکه تصمیم داشتم پرخاشگری را کنار بگذارم!
با مثال فوق به نظر مفهوم و معنی اینکه روانکاوی چیست را درک کرده اید. و تفاوت آن را با مشاوره متوجه شده اید. مشاوره برای مشکلات روحی و روانی که در یک شرایط خاص و با یک علت مشخص مثل از دست دادن یک عزیز، یا طلاق و جدایی، یا از ورشکستگی و از دست دادن سرمایه و احساس پوچی ، بیماری جسمی و … پیش می آید قطعا مفید خواهد بود. چون صورت مسئله کاملا مشخص و واضح است و تمامی تبعات رفتاری فرد به آن اتفاق برمی گردد که به طور کلی روی روح و روان و ذهن فرد تاثیر منفی داشته. اما روانکاوی در حالاتی که علت مسئله فرد مشخص نیست و بهمین خاطر رفتارهای اشتباه پشت اشتباه انجام می دهد، قطعا نیاز است. همچنین در روانکاوی اکثر اختلالات خلقی یا شخصیتی شخص نمایان می شود. یعنی در نتایج به دست آمده از سمت روانکاو کلیه اختلالات روحی و روانی مشخص می شود و برای برطرف کردن آنها راهکارهای مناسب ارائه می شود. چون طبق علم روانشناسی بالینی بسیار پیش می آید بسیاری از اختلالات زاییده اختلال دیگری هستند که برای درمان آنها باید اولویت در نظر گرفته شود. برای مثال افسردگی برای یک فرد مبتلا به اختلال دوقطبی، در درمان، اولویت اول است. مقاله درمان افسردگی بدون دارو را مطالعه نمایید. همچنین گاهی روانکاوی فقط علت را تشخیص می دهد و روانکاو مجبور است برای ادامه درمان از تجویز دارو استفاده کند. در این شرایط درمانجو باید به یک روانپزشک خوب مراجعه کند و درمان اولیه را با کمک دارو انجام دهد و به صورت همزمان جلسات مشاوره هم شرکت کند که این بستگی به تشخیص درمانگر دارد.
چرا روانکاوی کاری سخت و دشوار است
دقت کردید وقتی کنار یک پنجره ای باز ساختمان های بسیار بلند می ایستی کشش خاصی را احساس می کنید. آن کشش و احساس آن است که اگر نزدیکتر شوم شاید بپرم در صورتیکه این اتفاق نمی افتد. بسیاری از کسانی که به جلسات روانکاوی مراجعه می کنند، دقیقا ترس بسیار از دانستن واقعیت دارند در صورتیکه آن ترس متفاوت است از ترسی که جلوی آن پنجره ساختمان های بلند هستیم. زیرا ترس آن از جنس خودکشی نیست. در جلسات روان کاوی هم گویا فرد ترس از خود دارد. ترس از دست دادن خود کاذبی که سالیان سال برای خود ساخته و همچنین ترس از مسئولیت پذیری بیش از قبل. بسیاری از ما ترس از آزادی داریم زیرا بسیاری از ما تحت کنترل هستیم حالا این کنترل فقط توسط جامعه به ما تحمیل نمی شود. بلکه بسیاری از ما بندها و موانع خود را داریم و زندانبان های خودمان هستیم بنابراین آزادی ترسناک است زیرا باید از خودت آزاد شوی زیرا خودتان مانع خودتان هستین به خاطر همین است که وقتی نزدیک پنجره ساختمان های بلند می شویم ترس می آید. همانطور که ترس وجود دارد جاذبه هم وجود دارد این قانون طبیعت است که وقتی مجذوب چیزی می شویم در عین حال از آن هم می ترسیم بنابراین ترس همیشه و همیشه بعنوان یک مانع با ما می آید. بنابراین پرواضح است کار روانکاوی ترسناک باشد زیرا قرار است تک تک این ترس ها و موانع اول به فرد شناسانده شود، فرد با آنها روبه رو شود ، آنهارا بپذیرد و درنهایت این ترس ها با ارائه تکنیک هایی توسط روانکاو برداشته شود و به جای آنها بسیاری از استعداد ها و توانایی های خفته در فرد مشخص و ظاهر گردد و فرد این توانایی را پذیرفته و در جهت بهبود آنها باید اقدامات اصولی را آغاز کند. وقتی توانمندی ها مشخص گردد دیگر نمی توان نسبت به آنها بی توجه بو بلکه حالا که فرد بینش پیدا کرد باید مسئولیت را بپذیرد و در جهت رشد و شکوفایی آن کلی رنج و مشقت را قبول نماید گویا دیگر باید از قوای ذهنی خود در جهت درست استفاده کند و دیگر مکانیسم تنبلی، اهمال کاری و بی مسئولیتی و تقصیر دیگران انداختن محال است و فرد باید پاسخگوی مشکلات باشد که با کلی اضطراب و ترس همراه است. روانکاوی فرد را پویا و فعال می کند و یک مسئولیت به دوش او می گذارد تا حرکت کند. حرکتی که تا به حال ایستا بوده که باعث کلی اضطراب و افسردگی در او شده است. برای آن افرادی که همچنان با سوال روانکاوی چیست مواجه هستند و حتی جلسات روانکاوی را نیز شرکت کرده اند، بسیار حائز اهمیت است که روانکاوی فرد را به بینش می رساند. بینش عمیقی از خود، آنچه که هست و آنچه که از آن فرار می کرده. حال به دلیل ترس، به دلیل موقعیت خانواده، به خاطر ایجاد رضایت در دیگران، عدم خوددوستی و دلایل دیگر. به همین خاطر است که گاهی افراد بعد از تمام شدن جلسه روانکاوی، به شدت دچار ناراحتی، خشم یا حسرت می شوند. اینها عواطف ، نیازها، خواسته ها و علائقی که در گذشته هستند که در اثر فروخوردن، ندیدن یا سرکوب کردن، بعد از جلسه روانکاوی، خود را به شکل هیجانات منفی نشان می دهند…
نتایج و تاثیر روان درمانی
وقتی با مشکلات متداولی مانند اضطراب یا افسردگی دست و پنجه نرم می کنیم ، بهبودی نهایی ما به تغییر الگوهای مغزی ما بستگی دارد. در روان درمانی ، ما یاد می گیریم که در مورد تفکر خود فکر کنیم و دیدگاه خود را تغییر دهیم تا کاربردی تر و مفیدتر باشد. با این حال ، اگر ما به طور مرتب این شیوه های جدید تفکر را تمرین نکنیم ، تغییر پایدار بعید است. آنچه ما بین جلسات روان درمانی انجام می دهیم به اندازه آنچه در یک جلسه اتفاق می افتد مهم است. درنهایت این سوال پیش می آید نتایج روان درمانی چیست بعد از طی کردن جلسات روان درمانی ، فرد به چه بینش و نگرشی دست می یابد و درنهایت موارد مطرح شده در جلسات روان درمانی چگونه باعث تغییر در رفتار او می شود که با گوش دادن این پادکست پاسخ سوال خود را دریافت خواهید کرد.
دیدگاهتان را بنویسید