پنج زبان عشق
پنج زبان عشق
وقتی بتونیم عشقمون رو به بچه ها نشون بدیم اونها دلشون گرم میشه از اینکه میفهمند ما دوستشون داریم. به این ترتیب ما وارد دنیای مطلوب اونها میشیم و اونها بهتر حرفهای ما رو گوش میکنن. و در این پروسه با الگو گیری از ما راحت تر میتونن به ما و دیگران عشقشان را نشان دهند در دوستیابی، همسر گزینی و فرزند پروری موفق میشوند و زنجیره ای از خوشبختی ایجاد میشود .حالا بریم ببینیم 5 زبان عشق کدامند ؟به طور خلاصه پنج زبان عشق عبارتند از :تماس فیزیکی محبت کلامی وقت گذاشتن برای یکدیگر هدیه دادن و گرفتن خدمت کردن به یکدیگر تماس فیزیکی: وقتی کودکتان را نوازش میکنید، شبهایی که سرش روی بازوی شماست و براش قصه میگویید و ازام با دستی دیگر موهایش را نوازش میکنید. شب به خیر و بوسه ای که بر پیشانی اش میزنید، ماساژصبح زود و شوخی های که میکنید تا بیدار شه و بره مهد یا مدرسه، بغل و بوسه قبل از خداحافظی و بعد از برگشتنش از مهد و مدرسه و ماساژً کشتی که پدر ها با پسر ها میگیرن، جنگ بالشتها! بازی تاپ- تاپ خمیر و… همه شون با تماس فیزیکی دارن این رو به بچه منتقل میکنن که دوستت دارم. وقتی تو خیابان دست در دست فرزندتان قدم میزند گاهی بازوانتان را به هم گره میزنید و گاهی نوجوانتان دستش را به گردن شما می اندازد باز هم همان پیام منتقل میشود: من دوستت دارم.در دوران جنینی، فرزند به لمس شدن شکم مادر توسط مادر یا خواهر و برادر و… واکنش نشان میدهد. ماساژ نوزاد باعث افزایش هوش شناختی و هیجانی او و پیشگیری از اختلاتی مثل اوتیسم و اسپرگر می شود. و کودکان با محبت فیزیکی احساس ارامش و شادکامی می کنند و بسیاری نتایج دیگر که تحقیقات از اثرات محبت فیزیکی به دست آورده اند. اهمیت این زبان را نشان میدهد.بعضی از بچه ها زبان عشق برترشان همین تماس فیزیکی است ببینیم این بچه ها چی میگن ؟مهراد ده سالشه وقتی ازش پرسیده میشه از یک تا ده به والدینت چه نمره ای میدی؟ میگه ده! چه نمره خوبی؟ اونا چطور این نمره رو گرفتن؟ بابام خیلی با مزه است. میام رد شم یه زیر پایی میگیره، میام بیفتم،زود من رو میگیره میزنه زمین و باهام کشتی میگیره. خیلی باحاله.مامانم هر وقت میرم مدرسه بغلم میکنه ارام میزن پشتم میگه: بهت خوش بگذره پسر! وقتی هم برمیگردم میاد جلوی در .کوله م رو میندازم کنار و میپرم بغلش. بوسم میکنه و میگه: چطوری پسر؟!نیوشا 5 سالشه اون میگه دوست دارم شبها تو بغل مامانم بخوابم اون برام قصه میگه، من صدای قلبش رو گوش میکنم. دستش گرمه، نازم میکنه، خوابم میگیره. اروم میخوابم و مامان میره اتاقش .خوب این از زبان عشق فیزیکی حالا بریم زبان دوم رو بررسی کنیم.محبت کلامی: وقتی اروم گوش فرزندتان را میگیرید می اورید نزدیک و زمزمه میکنید: دوستت دارم عشق شیرینم، وقتی بین قصه هاتون جملاتی میگید که کودک بدونه دوستش دارید: مثل پیشی گربه کوچولو ناز و مهربون بود عین تو! … . وقتی صداش میکنید میگید عزیز دلم، نو چشمم، ماه آقا، ناز خانوم، گل آقا، شیرینم، نازنینم و… وقتی دعاش میکنید: ایشالله خدا بهت بچه ای بهت بده عین خودت. تماشاش کنی، بگی الحمدلله .الهی شکرت. من چقدرخوشبختم که این بچه رو دارم؛ اون وقت شاید بفهمی من چقدر دوستت دارم. وقتی ته دفتر مشقش می نویسید عزیزم خوشحالم داری بهترین تلاشت رو میکنی دوستت دارم وقتی بهش پیام میدی: عزیزم چه طوری؟ امیدوارم بهت خوش بگذره. میدونی که ما چقدر دوستت داریم؟! و… دارید از محبت کلامی استفاده می کنید.تکنیک تمجید یک دقیقه ای که در فایلهای مادر یک دقیقه ای توضیح دادم را به خاطر بیاورید، ما شکارچی میشویم. به کمین می نشینیم که مچ فرزندمان را موقع انجام کار خوب بگیریم، وقتی گیر افتاد، صریحا به او میگوییم چه کرده و چقدر از کارش خوشحالیم. مثلا وقتی او با سلیقه خودش اتاق را میچیند اتاق را نگاه میکنیم و از زیبایی چینش اتاق تعریف میکنیم. برای مثال: وای اینجا چقدر بهتر شده! جای مبلها! وسایل دکوری رو رو ببین! چه عالی چیدی عزیزم. ممنون.این بچه ها دوست دارند دیده شوند و با کلام کارخوبشان به رخشان کشیده شود.ببینیم بچه هایی که زبان عشق برترشون محبت کلامی هست چی میگن:مریم 8 سالشه اون میگه مامانم عاشقمه همیشه بهم میگه. اما نمیدونم بابام دوستم داره یانه! چیزی در این مورد نمیگه!کارن 11 سالشه اون میگه بابام خیلی قبولم داره میگه تو یه کاراته باز معرکه میشی. یه روز تو برای کشورمون مدال میاری. میدونم دوستم داره و دلش میخواد موفق بشم. اون همیشه وقتی با عموم حرف میزنه از من تعریف میکنه و کارهای خوبم رو بهش میگه.بریم سراغ زبان عشق سوم :وقت گذاشتن برای یکدیگر: زمانی کودک چهار- پنج ساله ای را پزشک متخصص اطفال به کلینیک ارجاع داد. پزشک نوشته بود کلیه ازمایشات و سونوگرافی نشان دهنده سلامت جسمی کودک است . لیکن هنوز از دل درد و حالت تهوع شکایت دارد. احتمال وجود مشکلات روان-تنی را بررسی فرمایید.وقتی با والدین صحبت کردم متوجه شدم پدر و مادر استاد دانشگاهند. آنها مستاصل به نظر میرسیدند . از کار و زندگیشان مانده بودند چند وقت بود که از این دکتر به آن دکتر میرفتند انواع ازمایشها و… . و هنوز کودکشان بیمار بود. طفلک رنگ پریده و نحیف بود.وقتی والدین به اتاق انتطار رفتند با کودک بازی کردم او به بازی واکنش مثبت نشان داد. علاقه مندانه در بازی شرکت کرد و به خوبی با من رابطه گرفت. در حین قصه درمانی: قصه پیشی گربه کوچولو و جغد دانا کودک که نقش پیشی را داشت برون ریزی کرد که وقتی مریضم مامان و بابا پیشم می مونن من رو دکتر میبرن بهم غذا میدن نازم رو میکشن اما وقتی خوبم اونا نیستن اگر هم باشن هر کدوم پای لپ تاپ خودش مشغوله اونا حتی نقاشی های من رو نگاه نمیکنن الکی میگن : قشنگه!یا عصبانی میشن و میگن: مگه نمیبینی کاردارم اون همه اسباب بازی خریدم برای چی؟ برو بازی کن! … .کودک رفت اتاق انتظار . با پیشی که محکم در اغوشش گرفته بود . وقتی دیالوگ پیشی گربه کوچولو برا برای والدین تعریف کردم سرشان را پایین انداختند.میدونید چیه؟ این بچه توجه میخواد. اون خود شما رو میخواد . میخواد باشما وقت بگذرونه ، نقاشی بکشه، قصه بساره و نمایش بازی کنه و … اسباب بازی، مهد کودک درجه یک و… نیاز اون رو برطرف نمیکنه .ولی ما مسیولیت دارم نمیتونیم پروژه ها و پایان نامه های دانشجوهامون رو رها کنیم و با بچه بازی کنیم!عروسک جغد دانا را برداشتم و به شوخی گفتم: باشه! باشه! پس به جای وقت گذراندن با پیشی گربه کوچولو، تو بیمارستانها وقت بگذرونید! شاید یه روز دکتر مجبور به جراحی بشه تا درد دلش رو بکشه بیرون. اون وقت شما باید وقت بیشتری برای پیشی بذارید اما اون هیچ وقت خوب نمیشه! چون شما فقط اگر مریض باشه براش وقت میذارید!
متعجب نگاهم کردند .جغد دانا، داناست. اون با پیشی شما حرف زده و درد دلش رو شناخته.بچه شما از شما میخواد برایش وقت بذارید .شما درست میگید ولی …. ولی چی؟ آیا نفری فقط 15 دقیقه می تونید باهاش وقت بگذرونید؟ در شبانه روز که 1440 دقیقه است، 15 دقیقه زمان ناچیزیه! مگه نه؟! با این 15 دقیقه مشکل حل میشه؟ به احتمال زیاد.و یک ربع کیفی رو بهشون توضیح دادم .{ این تکنیک رو در مقالات قبلی هم آموزش داده ام . در کانال ها و پیجم هم توضیح مفصل در موردش داده ام.}یک ربع کیفی یک ربع زمان است که کودک با یکی از والدین میگذراند آنها هر کاری را که کودک دوست دارد انجام میدهند به شرط اینکه به خودش و کسی اسیب نزند .آنها داشتند میرفتند دخترک وارد شد و برایم دست تکان داد. پیشی گربه کوچولو هنوز در بغلش بود . آن را به من پس داد. ما برای هم دست تکان دادیم و او با والدینش رفت.جلسه بعد والدین گزارش دادند حال جسمی کودک کاملا خوب است . به دخترک اشاره کردم: یک ربع کیفی حق مسلم ماست! مگه نه؟! دخترک با دستش علامت تایید فرستاد و ما خندیدیم.والدین راضی بودند حالا دیگر وقت بیشتری برای رسیدگی به پایان نامه های دانشجویانشان داشتند.وقتی پرسیدم شما در یک ربع کیفی چه میکنید؟ گفتند با توجه به نظر دخترمون باهاش نقاشی میکشیم، خمیر بازی، خاله بازی، باهم گارسون بازی یا بازی سراشپز میکنیم گاهی یه کارتون با هم نگاه میکنیم و… کوه، با هم میریم کتابخونه محل و کتاب میخونیم یه بار رفتیم باغ وحش نمیدونید میمونا چقدر باحال بودن…. وای چی لذت بخش تر این یک ربعه؟!کودکی که زبان عشقش وقت گذراندن هست. با هدیه یا کلام محبت امیز یا نوازش راضی نمیشه . اون میگه اگر من رو دوست داری با من باش برای چند دقیقه فقط با من باش با تمام وجودت با من باش. به من نشون بده که جسمت، فکرت قلبت الان فقط به من تعلق داره.سارا عاشق مادرشه اون میگه: درسته بابام ما رو ول کرد و رفت اما مامان دوستم داره اون تمام مسیر مدرسه را با من بازی میکنه اسم فامیل، بازی با بطری خالی نوشابه، مسابقه پیاده روی تند و… وقتی هم از مدرسه بر میگردیم اول من رو میبره پارک یه دل سیر بازی میکنیم. بشتر وقتها همونجا غذا میخوریم به من خیلی خوش میگذره. درسته وقتی من رو میذاره خونه ، دوباره میره سر کار اما میدونم وقتی بیاد ما تو اشپزخانه کلی با هم میگیم و میخندیم.در کتاب استاد عشق دکتر ایرج حسابی تعریف میکنه پدرم هر شب دوساعت وقت با ما میگذراند. ما با هم زبان جدید یاد میگرفتیم، حرف میزدیم و… مسیولیت ها و مشغله زیاد مانع وقت گذاشتن پدرم- پروفسور محمودحسابی- با ما نشد .وای که چقدر این زبانهای عشق جذابند.بریم زبان عشق بعدی رو بررسی کنیم:هدیه دادن و گرفتن:هر وقت قفسه اسباب بازی هام رو نگاه میکنم. لبخند میزنم و یادم میاد مامان چقدر دوستم داشت.اون هم دوست داشت هدیه بگیره هم دوست داشت هدیه بده. وقتی با اولین حقوقم براش یه چادر نماز گرفتم انقدر ذوق کرد که هنوز یادم هست.فرزندانم وقتی میرم سفر منتظر سوغاتی هستند. پسرم اشیا خاص تاریخی رو دوست داره اون یه کلسیونره باحاله. یه زمانی عشقش ماشین های فلزی بودن وقتی بهش هدیه میدادم خندیدن چشمهایش را میدیدم.
خوب زبان عشق بعضی بچه ها هدیه است. آقام وقتی جبهه میرفت همه کمپوتهاش رو نمیخورد و بخشی شون رو برای ما سوغاتی می اورد. .آن کمپوتها به ما خیلی مزه میداد. جالبه بگم وقتی با داداش وسطی به حج رفتم یک بار دیدم او هم همه ی ابمیوه هایش را نخورده .بخشی از آنها را برای همسر و فرزندانش نگه داشته بود. آن لحظه اشک در چشمانم جمع شد. خانواده داداش نیازی به این آبمیوه ها نداشتند بهتر و بیشترش را داشتند اما به نظرم داداش میخواست بگه هر لحظه در سفر یاد شما بودم. فکر میکنم بچه هایش همان لذتی را بردند که وقتی آقام کوله اش را باز میکرد ،ما می بردیم.
و بچه های من که همان بازخورد را به من دادند. ومن درک کردم اقام چقدر لذت میبرده.
بله زبان برتر عشق برخی کودکان هدیه است اما حواسمان به چند نکته باشد برعکس سه زبان قبلی که خیلی محدودیت نداریم، در این زبان محدودیت داریم: اتاق بچه ما مغازه اسباب بازی فروشی نیست! پس هر چه اسباب بازی دیدیم برایش نخریم!
ممکنه افراط در خرید هدیه، تاب اوری کودک ما را کم کند و او را لوس و زیاده خواه بار بیاورد.
حتما لازم نیست هدیه یک تکه طلا، اسباب بازی ، لباس و… باشد. گاهی هدیه یک تکه سنگ چند صدف ، مقداری شن رنگی و… باشد یادش به خیر سهیلا ، نویسنده همراهم در سفر جنوبم از من خواست برایش از ساحل صدف بردارم. و من در همه ساحل ها به عشق سهیلا دنیال صدف بودم چقدر جمع کردن صدفها بهم مزه. یه روز عکس صدفها را که در مهمترین جاهای خانه پخششان کرده بود را برایم فرستاد. و من که هر روز در خانه را با کلیدی که به یک جاسویییچی داریه ای وصل است باز میکنم .روی داریه با خط نستعلیق نوشنه: دریاب دمی که با طرب میگذرد. این جاسوییچی را سهیلا بهم هدیه داده و دستگیره فسفری رنگ کاموایی که صنایع دستی شماله و سهیلا برام سوغاتی اورده و هر روز موقع آشپزی ازش استفاده میکنم و یاد مهربانی هایش می افتم.
یک تاج گل که در گردشی که در صحرا دارید برای دخترتان درست میکنید و روی سرش میگذارید میتواند هدیه جذابی باشد.
یک جعبه ابزار برای نوجوانی که عشق تعمیر وسایل را دارد هدیه کارامدی می تواند باشد و کتاب برای فرزندی که عاشق مطالعه است شاید هم کارت عضویت در یک کتابخانه خوب!
نکته بعدی این است که با هدیه کودک را فریب ندهید! همانطور که قبلا گفتم کودکان همه ی 5 زبان عشق را میخواهند. پدری که ماهها از فرزندش دور است و فقط برایش هدایای گرانقیمت میفرستد، نمیتواند فرزندش را از عشق سیر کند. اگر مجبور به سفر است هر روز تماس بگیرد، ماجراهای سفرش را برای فرزندانش تعریف کند . ایمیل بفرستد و… رابطه به انواع ممکن دیگر باید اتفاق بیفتد: محبت کلامی، وقت گذراندن و… .
البته این هم نسبی است گاهی بعضی انقدر هدیه و مادیات برایشان مهم است که از بقیه زبانها اغماض میکنند! با کمال تعجب بانویی را دیدم که میگفت: شوهرم پولش باشه،خودش نباشه! مهم نیست! و دیدم که واقعا ایشان با هدایایی که همسرش میگرفت: طلا ،ماشین ،خانه، لباس، وسایل خانگی و… خیلی بیشتر خوشحال میشد تا با دست در دست او قدم زدن و گفتن و خندیدن، سفر رفتن و… . . اقای شوهر برای به دست اوردن پول این هدایا مدتها از خانه دور میشد.
برعکس مامان مانی –مراجعم- با شوهرش دعوا داشت که من تو رو میخوام! من با تو اروم میگیرم نه با پول و هدیه هات. خانه بزرگی که که توش تو نباشی به چه دردم میخوره؟! یه ماشین معمولی که کنار تو بنشینم و با هم برویم پارک خیلی برام عزیز تر از ماشین گران قیمتیه که بی تو باهاش برم این ور و آن ور! و پدر مانی با تعجب میگفت: خانوم دکتر ااین دیگه کیه!!!
خوب ادم ها با هم فرق میکنن. ولی به عنوان یک مشاور پیشنهاد میکنم فرزندتان را وابسته به هدیه بار نیاورید چون روزی که نخواهید یا نتوانید بهش هدیه بدید شما را به یک هدیه خواهد فروخت!
هانا عروسکی را مادر بزرگ برای تولدش گرفته را با خودش اورده بود: خانم دکتر ببینید مامانا چقدر دوستم داره!
وقتی از شایان پرسیدم پدر و مادرت دوستت دارن؟ گفت البته که دوستم دارن! این ساعت بت من رو نگاه کنید اونا برام خریدن و….
یادش به خیر بوشهر که بودیم در یکی از روزهای پایانی آبان، یکی دربمان را زد . ما آنجا غریب بودیم و معمولا کسی در خانه مان را نمیزد. وقتی در را باز کردم پست چی یک جعبه را تحویلم دارد. روی جعبه با خط خوش نوشته شده بود تولدتون مبارک عزیزان دلم .
بچه ها به سمت جعبه دویدند یک لباس قشنگ برای دخترم و یک خرس خوشگل که رو بالشتش خوابیده بود برای پسرم. بچه ها تا ساعتها میدوند و شادی میکردند.
آّبجی کوچیکه ما رو حسابی غافلگیر کرده بود… پسرم هنوز خرسش را دارد… .
حالا برویم زبان پنجم را ببینیم :خدمت کردن به یکدیگر: خدا رحمت کنه امواتتون رو. مامان میگفت هزار بار بگید دوستت دارم، دورت بگردم، دردت به جونم اما یه لیوان آب دستم ندید توسختی ها به دادم نرسید، هیچ فایده ای نداره. دوست داشتنتون لغلغه زبانی بیش نیست. خودش هم همیشه در کمک رسانی حاضر بود. و مدیریت امدادش : برای مثال کافی بود کسی از خواهر و برادرها قصد خرید خانه بکند، یک کمپین راه میانداخت که نگید. یکی دنبال خونه میگشت یکی وام جور میکرد، یکی پول قرض میداد و… ما خیلی زود همگی صاحب خانه شدیم الحمدلله. یه جورایی مامان ما رو اینطوری بار اورد که زبان عشقمون کمک کردن باشه. در سفر حج م و بعدش خواهر و برادرهایم خیلی کمک کردند.
حتی شنیدم -با اینکه همسرم حواسشان به کارها بود- یک شب جمع شده بودند و امده بودند خانه ما، که با هم برنامه ریزی کنند هر کس چه کارهایی بکند تا مراسم باز گشت ما از سفر، به خوبی انجام شود.
خلاصه خدایش بیامرزد هفت تا خواهر و برادر حامی برایم گذاشت و رفت. خدا شما و خواهر و برادرهایتان ومن و خواهر و برادرهای من را حفظ کند .
پدرها کار میکنند، پول حلال کسب میکنند و هزینه زندگی خانواده را تامین میکنند. اگر وسایل خانه خراب شوند تعمیرشان میکنند. در یادگیری دوچرخه سواری یا اسکیت برای بچه ها وقت میگذارند و کمکشان میکنند. . وقتی همسر یا فرزندشان بیمار شود سریع خودشان را میرسانند و او را به درمانگاه می برند و… انها میگویند خانم دکتر این یعنی من زن و بچه ام رو دوست دارم.
مادر ها مرتب خانه را تمیز میکنند، غذا میگذارند، توی صفحات مجازی دنبال دستورر پخت کیک و فست فود سالم و مقوی هستند توی کانال قصه های زندگی دنبال راههای تعامل بهتر و عشق ورزی به فرزندان و همسرشان هستند. به تکالیف فرزندشان رسیدگی میکنند و… آنها میگویند : خانوم دکتر اینا یعنی من عاشق خانواده ام هستم.
بله خدمت کردم یک زبان دیگر عشق است. زمانی که نازنین برای کنکور درس میخواند مادر گاهی برایش ابمیوه میبرد. نازنین ارام سرش را بلند میکند و میگوید مامان ممنون! تشنه ام شده بود، خیلی. تو خیلی ماهی .ممنون.
وقتی شاهین میبیند ساعتش کار نمیکند و از پدر کمک میخواهد و پدر ساعت را میبرد تعمیرگاه. هنگامیکه ساعت تعمیر شده را می اورد شاهین لبخندی میزند و میگوید بابا خیلی آقایی. ممنون.
یه عالمه مثال دیگه برای این زبان عشق هست اما این هم نکته دارد: اولا مطابق سن کودک و شرایط خدمت کنید. اگر مادر تمام مدت درس نازنین برایش اب و ابمیوه بیاورد، کنارش بنشیند ولقمه برایش بگیرد و بگذارد توی دهانش چه اتفاقی می افتد؟! اگر پدر شاهین حتی موقع درست کردن لگو کنار پسرش بنشیند و قطعه به قطعه برایش سوار کند چه می شود؟!اگر هر روز بگردد تا جورابهای پسرش را پیدا کند ، بند کفشش را بندد و…؟!
ببینید ما وقتی که واقعا لازم است خدمت می کنیم. اجازه دهیم فرزندانمان استقلال داشته باشند اما هر جایی واقعا به کمکمان نیاز داشتند نشان دهیم که تو پدر/ مادر داری. ادمهایی که عاشقتن و هر کاری لازم باشه برات میکنن. پس با بیش از حد کمک کردن، بچه ها را لوس / تنبل و چلمن بار نیاریم .
دوم اینکه هر زبان عشقی را که به کار میبریم به مرور و ارام ارام به فرزندانمان یاد دهیم برای مثل زبان عشق خدمت کردن: من کنارت هستم. کمکت میکنم. دوست دارم تو هم کمکم باشی . از بچه هایمان دوال پا درست نکنیم! بازی برد –برد را به آنها یاد دهیم. و آنها را وقتی به ما یا دیگران کمک میکنند تشویق کنیم تا رفتار کمک به دیگران در آنها تقویت شود.
خوب این هم از پنج زبان عشق. امیدوارم لذت برده باشید و تلاشتان را بکنید که این زبانها را برای خودتان و عزیزانتان به کار ببرید . حالا برای اینکه یادگیری نهادینه شود چه کنیم؟! معلومه! مشق شب بنویسم ! تکرار و تمرین یادگیری را تثبیت میکند. 5 زبان عشق را بنویسد و بگذارید جلوی چشمتان. یک جدول بکشید و در آن ستونهایی برای ایام هفته بگذارید. به صورت افقی ایام هفته را بنویسید و به صورت عمودی 5 ستون با کنید و روی هر ستون یک زبان عشق را بنویسد. یک ستون هم بگذارید برای توضیحات .مثل جدول زیر:
روزهای هفته | تماس فیزیکی | محبت کلامی | وقت گذاشتن | هدیه | خدمت | توضیحات |
شنبه | ||||||
یکشنبه | ||||||
دوشنبه | ||||||
سه شنبه | ||||||
چهارشنبه | ||||||
پنج شنبه | ||||||
جمعه |
هر روز سعی کنید از هر پنج زبان استفاده کنید . هر کدام را استفاده کردید تیک بزنید و در پایان روز در توضیحات بنویسد که به نظرتان فرزندتان به کدام زبان بیشتر علاقه مند است؟
این کمک میکند زبان برتر عشق او را بشناسید و به کار برید .
تکه کلام مادر یک دقیقه ای را برای فرزندانتان یاد اوری کنید : مامان ها/ بابا ها هم دل دارند . به محبت شما نیاز دارند.
و از انها بخواهید پنج زبان عشق را برای شما به کار برند .در طی هفته هر وقت فرصت شد کنار فرزندتان بنشینید و از او بپرسید میدونی که من دوستت دارم ؟ اگر گفت اره. بگید من چی کار میکنم که به تو نشون میده دوستت دارم ؟
جواب فرزندتان زبان برتر عشق او را نشامن میدهد . از ان زبان بیشتر استفاده کنید . نکته هر 5 زبان برای همه لازم هست فقط میزانش با توجه به تفاوتهای فردی فرق میکنه.
اگر گفت نه! خودتان را نبازید ، عصبانی هم نشید . بپرسید: خوب تو انشالله وقتی مامان/ بابا بشی په جوری به بچه ت نشون می دی دوستش داری ؟
او راهکار را به شما خواهد گفت .
خوب دیگه این هم از 5 زبان عشق امیدوارم لذت برده باشید . این مطالب تلخیص و باز نویسی ای از کتاب 5زبان عشق کودکان، نوشته گری چاپمن و راس کمپل هستند . کتاب جذاب و گیراست. مطالعه اش را به شما پیشنهاد میکنم.
و البته من در کنار تلخیص کتاب از تجربیات روزمره خود در کلینیک استفاده کرده ام تا نشان دهم این 5 زبان چقدر کاربردی هستند. امیدوارم لذت برده باشید
استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است . ضمنا یاد اور می شوم این مقاله را به صورت فایل صوتی در کانال قصه های زندگی: دکتر رقیه زراعتی در پیام رسانهای ایتا، بله، سروش و تلگرام تقدیم کرده ام .از توجه و همراهی شما سپاسگزارم.ارادتمند: دکتر رقیه زراعتی
دیدگاهتان را بنویسید