تحليل روانشناختي فيلم شبكه اجتماعي_نداشتن مهارت ارتباط در افراد باهوش
تحليل روانشناختي فيلم شبكه اجتماعي
داستان فیلم اینگونه روایت می شود : مارک روکربرگ ( جسی اسنبرگ ) دانشجوی دانشگاه هاروارد در سال 2004 تصمیم میگیرد تا یک وب سایت ایجاد کند تا از طریق آن دانشجو های دانشگاه بتوانند در دنیای مجازی به راحتی با هم ارتباط برقرار کننند.اما کم کم این وب سایت کوچک به دومین سایت پرطرفدار در اینترنت تبدیل می شود. سایتی با پانصد میلیون عضو که به آن " فیس بوک " می گویند.
«شبکه اجتماعی» فیلمی است بسیار با اطمینان، بی تاب، سرد، هیجان انگیز و به خودی خود باذکاوت.
ما احتمالاً باید از دختری به نام اریکا (رونی مارا) هم به خاطر وجود «فیس بوک» تشکر کنیم. ایده «شبکه اجتماعی» وقتی شروع شده که اریکا با زاکربرگ یک قرار ملاقات گذاشت. زاکر برگ با استرس نوشیدنی خود را می چشید و خیلی سریع صحبت می کرد و از اریکا با حالتی تهاجمی مثل یک بازپرس سوال می کرد. اریکا از او خسته می شود، مزخرف خطابش می کند و می رود.
گرچه با مزخرفاتي كه جواب ميدهد حس حقارت را در زاكر برگ ايجاد ميكند. خيلي از ماها در شرايطي قرار مي گيريم كه اين حس را ميتوانيم تجربه كنيم .اما مهم است نسبت به اين حس چگونه پاسخگو باشيم .آيا خشم حاصل از از حس حقارت را در جهت نابودي خود پيش ببريم ، يا اينكه از انرژي خشم خود استفاده كرده و آنرا هدفمند كرده و در جهت رشد ارتقا دهيم؟!!
خود زاکربرگ زندگی اجتماعی خیلی پررونقی ندارد، او مهمانیها را از دست می دهد و ترجیح می دهد به کار بپردازد. مدارک موجود در استشهادیه ها، نشان می دهد که بیشتر پرونده هایی که علیه زاکربرگ وجود دارد، به خاطر غفلتهای اوست.
مردم یهویی رم کردن و ریختن توی سایت. فیس مش درسته؟
این بخاطر این نبود که عکس دخترای خوشگل رو میدیدن ، تو میتونی هرجای این اینترنت بری و عکس دخترای خوشگل رو ببینی ؛ این استقبال بخاطر این بود که اونا عکس دخترایی رو میدیدن که میشناسن … مردم میخوان برن تو اینترنت و رفیقاشون رو چک کنن ، خوب پس چرا یه وبسایت نسازیم که اینو پیشنهاد بده؟ " زاکربرگ یک نابغه برنامه نویسی بود یا یک ایده پرداز عالی که در یک لحظه مهم بهترین ایده رو داد …؟!
واقعا اين ديالوگ گوياي اين است كه خيلي از افراد هستن به دليل حرمت نفس پايين بسيار علاقمند به دانستن زندگي خصوصي كساني كه مي شناسن و مداخله در زندگي خصوصي آنها هستند.
او بزرگترین شبکه اجتماعی جهان را به وجود میآورد ولی بزرگترین ضعفش، عدم ارتباط صحیح در روابط اجتماعیاش است؛ واسط بر آشنایی چندین و چند میلیون انسان در کره زمین میشود و به همان میزان از آشنا شدن با دیگران هراس دارد و نمیتواند برای خودش دست به کار شود و یک بار هم شده برای خودش قدمی مثبت بردارد. بسيار افراد باهوش اطراف ما هستن كه چون مهارت ارتباطي ندارند، نميتوانند انچه كه هستن را به معرض نمايش بذارند. و چه بسا اين افراد ميشوند قرباني افرادي كه اين نبوغ را ندارند اما با استفاده از هوش اين افراد خود را به معرض نمايش مي كشند.
لازم است اکنون از کسی که الگوریتم را به مارک هدیه میدهد نام ببرم، ادواردو سروین. این شخص در کنار مارک زاکربرگ دومین شخصیت کلیدی «شبکه اجتماعی» را داراست و با هنرنمایی بسیار خوب اندرو گارفیلد همراه شده است.
ایده و خلاقیت برادران دوقلوی نیکل واس (کمرون و تایلر) و نفر سوم آنها دیویا نرندرا است که می توان به عنوان پروژه ای جزئی تر از فیسبوک امروزی یاد کرد که ارتباط هاروارد جزئی از فیسبوک بود نه همه ی آن. وضع شدید مشکلات رفتاری و اجتماعی زاکر برگ باعث می شد که ایده های بلندپروازانه ای در ذهن او رژه بروند و او را برای هدفی بزرگ و به طرزی دست نیافتنی سوق دهند و برای خود دشمنان زیادی را پس از Facemash متحد می کند. مشکل زاکر برگ این است که از رفتارهای اجتماعی چیزی نمی داند و جالب است برادران نیکل بعنوان ناجی برای زاکربرگ وارد می شوند و بعد می شوند برای او شاکی!
نداشتن رفتار اجتماعی زاکر برگ است که دیگران را مقابل خود قرار می دهد. مشکل اصلی زاکربرگ نداشتن رفتار اجتماعی است که حتی نمی تواند از دوست دختر خود به خوبی عذرخواهی کند و انگار او آرزوی خود را که اشتن مهارت ارتباطی است با اختراع فیسبوک به مرحله ی عمل می گذارد و با این اختراع تمام ضعف های خود را با آن بپوشاند. زاکربرگ توانست با موفقیت شگرف خود در باب وب سایت، نجات دهنده افراد بسیاری باشند که رویاهای ارتباطی خود را در دنیای واقعی نمی توانند پیدا کنند و در دنیای مجازی پیدا کنند و همان انسانی شوند که در رویاهایشان به دنبال آن دویدند.
يكي از ديالوگ هايي كه از زوكربرگ در فيلم ميبينيم كه بسيار براي من خوشايند بود :
وکیل: آقای زوکربرگ، حواستون به من هست؟
مارک زوکربرگ: نه!
وکیل: شما فکر میکنین من مستحق این بی توجهی شما هستم؟
مارک زوکربرگ: بله؟
وکیل: آیا شما فکر میکنین که من مستحق این بی توجهی شما هستم؟
مارک زوکربرگ: من مجبور بودم قبل از اینکه این دادگاه شروع بشه سوگند یاد کنم که فقط حقیقت رو میگم و اصلا دلم نمی خواد سوگند خودم رو بشکونم. در نتیجه من از نظر قانونی مجبور هستم که به سئوال شما جواب «بله» بدم..
وکیل: بسیار خب. پس شما فکر میکنین که من مستحق این بی توجهی شما هستم.
مارک زوکربرگ: اون چیزی که من بهش فکر می کنم اینه که موکلین شما میخوان برای اینکه بلندقد بنظر بیان، بیان روی شونه های من بشینن. اینا این حق رو دارن که شانس خودشون رو امتحان کنن، اما هیچ الزامی وجود نداره که من اینجا بشینم و به دروغهای شما گوش کنم. فقط یه بخشی از حواس من به شماست، یه بخش خیلی خیلی کوچیک. تمام حواس من به اینه که برگردم به دفتر فیس بوک، جایی که من و همکارام کارایی میکنیم که هیچ کس توی این اتاق، از جمله و مخصوصا موکلین شما، چه از لحاظ عقل و شعور، چه از لحاظ خلاقیت، توان انجامش رو ندارن. (کمی مکث می کند) تونستم جواب سئوال مودبانهء شما رو محترنامه و با دقت کافی بدم؟؟
خلاقي بودن زوكربرگ در هر شرايطي كه با چه اطمينان و جسارتي پاسخ وكيل را مي دهد و اين به ما نشان مي دهد وقتي به كار درست خود اطمينان داريم با ايمان به خود پاسخ را مي دهيم بدون اينكه ترس و واهمه اي از ابراز حقيقت داشته باشيم
ميشه در ارتباط با مراجعينم جمله اي كه مدام تكرار ميكنم تو كار خوب خودتو بكن خوشايند ديگران بود بسيار عالي .ولي اگر ديگران آن را نپسنديدن تو همچنان كار خوب خودتو انجام بده
ديالوگ اثر گذار ديگه
شان پاکر(جاستین تیمبرلیک): یه زمانی انسانها در مزارع زندگی می کردند.یه زمانی انسانها شهرنشین شدند و در شهرها زندگی کردند.حالا وقتشه که انسان در اینترنت زندگی کنه.اين يعني اگر خودمون را با روند رشد و پيشرفت همسان نكنيم قطعا اسيب بسيار مي بينيم
دیدن " شبکه اجتماعی " یکی از لذت بخش ترین تجربه هایی سینمایی است که می توان داشت. " شبکه اجتماعی " را از دست ندهید مطلب فيلم خوب بد زشت را نیز مطالعه کنید.
دیدگاهتان را بنویسید