معایب تک فرزندی – پیامدهای تک فرزندی از دیدگاه روانشناسی
اگر آن دسته از افرادی که بعد از فرزند اول، به دلایل جسمی یا سنی خود نمی توانند بچه دار شوند را کنار بگذاریم، خانواده های دیگر بسیاری هستند که تمایلی برای داشتن فرزند دوم یا فرزندان بیشتر ندارند. سبک های جدید زندگی، تاثیر گرفتن از محیط و خانواده های اقوام و نزدیکان و اینگونه دلایل در تصمیم این افراد نقش ویژه ای دارد. پیشنهاد: شیوه های فرزند پروری | فرزند پروری در روانشناسی | سبک های مختلف فرزند پروری
در این مقاله می خواهیم آسیب هایی که تک فرزندی بهمراه دارد را معرفی کنیم:
عدم پذیرش حقایق و مسئولیت ها در تک فرزندان
فرزندانی که خواهر یا برادر ندارند معمولا در پذیرش و قبول واقعیات در زمینه های مختلف ضعیفتر هستند. این فرزندان معمولا در نپذیرفتن موضوعات کمی مصر هستند یعنی تمایل دارند چیزی یاد نگیرند البته این موضوع به اینکه بتوانند حرف خود را به کرسی بنشانند نیز کمک زیادی می کند. این بچه ها بخاطر نازپروری که شاهدش بوده اند و بخاطر دوست داشته شدن زیاد، مسئولیتی به آنها واگذار نشده، معمولا افراد بی مسئولیتی بار می آیند که دائم توقع دارند که دیگران کارهایشان را انجام دهند یا جزو افراد اهمال کار می شوند که دائم مسئولیت های خود را به زمان دیگری موکول می کنند.
حساسیت زیاد در تک فرزندان
این فرزندان حساس تر هستند یعنی در مقابل مخالفت یا کوچکترین تشرها خود را می بازند و به جای اینکه با شرایط کنار بیایند، می شکنند و آسیب شدیدی می بینند. چون درواقع همراهی در موقعیت های جدید را که فرزند با خواهر و برادر خود می آموزد را آنها نیاموخته اند. شاید به همین دلیل است که بسیاری از تک فرزندان لوس بار آمده و با کوچکترین تغییر وضعیتی در دنیایشان سریع مخالفت می کنند و گارد می گیرند یا شروع می کنند به گریه و قهر و غذا نخوردن و مخالفت هایی از این قبیل تا با این ترفندها سریعا وضعیت را برگردانند به حالتی که خودشان دوست دارند.
عدم یادگیری درک کردن دیگران و همدلی
طبیعی است که فرزندی که تنهاست و خواهر یا برادر ندارد، نمی تواند همدلی کند یا مهربانی بیاموزد. چون در این موقعیت قرار نگرفته اند آنها تنها خودشان را مهم دیده اند. در عالم کودکی خود به این باور نرسیده اند که مثلا علاقه ای که پدر مادرم به من دارند، به همان اندازه شامل خواهربرادرم هم می شود و فقط من نیستم که برای آنها مهمم. شادیها و دارایی ها در خانواده تنها مربوط به من نیست و شخص دیگری نیز از امکاناتی که برای من فراهم است، سهمی دارد. حتی اتفاقات ناخوشایند نیز تنها برای من نیست من هم باید در اتفاقات ناخوشایند حال بقیه را خوب کنم همانطور که آنها حال مرا بهتر می کنند.و همه موظف نیستند که حواسشان به من باشد من هم باید حواسم به دیگران باشد. او هیچوقت مریض شدن یا مشکل پیش آمدن برای خواهر برادر را تجربه نمی کند و همیشه مورد دلجویی و دلداری والدین قرار گرفته است بدون اینکه این حس را به کس دیگری منتقل کند. بهمین خاطر این بچه ها یاد نمی گیرند که در شرایط مختلف اطرافیان را درک کنند و با آنها همدلی کنند.
عدم یادگیری حامی گری
فرزندانی که با خواهر یا برادر خود هم بازی هستند، به مراتب بیشتر درگیر حمایت کردن و حمایت شدن می شوند. این کودکان، در کودکی می آموزند که برای به دست آوردن آرامش باید از هم محافظت کنند. همینکه حین بازی توجهشان به سلامتی خواهر یا برادرشان است، یا اینکه هنگام بروز اتفاق، از همدیگر مواظبت و مراقبت می کنند، یا اینکه هنگام مخالفت پدر و مادر با رفتارهای آنها به قولی پشت هم باشند و از هم دفاع کنند، ناخودآگاه مهارت حمایت گری در آنها نهادینه می شود. اماتک فرزندان با این مسائل مواجه نمی شوند که بخواهند آنها را بیاموزند!
مشاوره با روانشناس نوجوان جهت حل مسائل و مشکلات نوجوانان و والدین به صورت آنلاین و تلفنی: روانشناس نوجوان
افسردگی در کمین تک فرزندان
بسیاری از والدین تصور می کنند که وقتی فرزند خود را به مهد کودک می فرستند خلا وجود خواهر برادر برای او جبران می شود و تمام آموزه هایی که در سنین کودکی برای فرزند لازم است را آنجا می آموزد. درحالیکه از مهم ترین پیامدهای تک فرزندی این است که کودک هرچقدر هم در مهد کودک با هم بازی های خود مشغول و سرگرم باشد، وقتی به خانه برمی گردد تنهاست و تا فردا صبح تنها باقی می ماند و حتی شب نیز که دلش می خواهد تا آخرین لحظات قبل از خواب بازی و شیطنت کند، باز باید به تنهایی ساعات خود را بگذراند و این به مرور ریشه غصه خوردن از تنهایی را در او می آفریند. در آینده و بزرگسالی ممکن است این خلا، خود را به صورت افسردگی نشان دهد و یا به صورت ترس های شدید ازتنهایی یا فوبیا و یا اختلالات شخصیت وابسته . شخصیتی که مدام نیاز به حامی دارد، یک حامی که حتی اگر کاری هم انجام ندهد، تنها باید در کنار او باشد و همین برایش کافیست.
حسادت و رقابت در تک فرزندان
معمولا هر دو احساس حسادت و رقابت در تک فرزندان دیده می شود. تک فرزندان معمولا سعی می کنند در بازی هایشان خود را موفق ترین نشان دهند و بخاطر همین طاقت باخت ندارند و همیشه دوست دارند از بقیه جلوتر باشند. این کاملا طبیعی است چون هم بازی های او افراد غریبه ای هستند که هیچ سنخیتی و هیچ نسبت خونی با آنها ندارند و کاملا از هم متفاوت هستند و هیچ شباهت رفتاری یا علاقه قلبی و ذاتی بین آنها نیست. درحالیکه فرزندان دیگر تمام این مواردی که مطرح شد را با خواهر و برادر خود دارند. یعنی بخاطر علاقه ذاتی و شباهت های ژنتیکی که باهم دارند همدیگر را بعنوان دوست و رفیق می دانند نه رقیب. بهمین خاطر اگر این حس در آنها بماند در بزرگسالی جزو افرادی می شوند که از پیروزی یا موفقیت دیگران غمگین می شوند و در آن صورت 3 رفتار زیر را آغاز می کنند.
- یا شروع می کنند به رقابت با او تا خود را اثبات کنند از او بهترند و به هر قیمتی از او جلو می زنند
- یا احساس منفور و ناشایست حسادت را انتخاب می کنند و با آن زندگی خود را می گذرانند
- یا اینکه در شرایط بدتر، شروع می کنند به زیرآب زدن برای از دست دادن موفقیت های دیگران
خودشیفتگی در تک فرزندان
همانطور که گفته شد، تک فرزندان از همان ابتدا محبت، دوست داشتن،توجه، امکانات و سایر موهبت های روحی و مادی را بدون زحمت و کاملا ناخواسته به دست می آورند. یعنی اکثر خانواده هایی که یک فرزند دارند سعی می کنند برای او چیزی کم نگذراند و رفاه فرزند خود را تا جای ممکن فراهم کنند. به خاطر همین کودک خود را با این قضیه مواجه می کنند که من چه بخواهم چه نخواهم همه چیز فراهم است و من آنقدر خوب و دوست داشتنی ام که باید و باید همه چیز برایم فراهم شود و چقدر خوب است که من با کوچکترین گریه یا قهر همه چیز را به دست می آورم و قطعا من خوبم که همه من را دوست داند و طاقت ناراحتی من را ندارند. تصور کنید که فردی در بزرگسالی همچین ایده ای در ذهن خود داشته باشد و این واقعا یک فاجعه است.
دیدگاهتان را بنویسید